نقد و بررسی بازی Atlas Fallen (پلیاستیشن ۵، ایکسباکس سری X/S و رایانههای شخصی)

ممکن است توسعهدهندهی Deck13 با آثار قبلی خود، در ژانر Soulslike شروع به کار کرده باشد. عملیات تهاجمی و اعیان آباد احتمالاً به ذهن خطور میکند. با این حال، به نظر میرسد که این استودیو با جدیدترین بازی خود، در حال تغییر مسیر به سمت یک بازی اکشن نقشآفرینی چابکتر و سریع است: اطلس سقوط کرددر بازی، اولین تجربه همیشه یک تلاش دشوار است. و بنابراین، انتظارات من از بازی جدید تقریباً بیاساس است.
با این اوصاف، تریلر با وسعت فریبندهی شن و ماسه و ویرانهها، حس شادی را برمیانگیزد. من هرگز نمیتوانستم تصور کنم که شن و ماسه در یک بازی ویدیویی تا این حد خیرهکننده ظاهر شود. این حس هم به مکانیکهای مبارزه و هم به تجربهی کلی گیمپلی گسترش مییابد. اگرچه کاملاً نوآورانه نیست، اما نشان میدهد که میتوان زمان خوبی را برای بازی کردن با این بازی سپری کرد. اما گذشته از فرضیات و انتظارات، واقعاً چه چیزی... اطلس سقوط کرد آیا این بازی ارزش خرید دارد؟ آیا مشکلی وجود دارد که به اندازه کافی بزرگ باشد تا تجربه کلی بازی را مختل کند؟ بیایید در ادامه بررسی کنیم. اطلس سقوط کرد بررسی.
به اطلس خوش آمدید

در ابتدا، همه چیز عالی بود. مردم زندگی روزمره خود را به خوبی سپری میکردند. زمین به ساکنانش میوه و نوشیدنی میداد. احتمالاً، جامعهای وجود داشته که کار میکرده، و این تمام چیزی است که هر کسی برای صادق بودن نیاز دارد. همه چیز بینقص بود. تا اینکه تئوس، خدای خورشید وحشی، به قدرت میرسد و خوبیها را از این سرزمینها میگیرد. او مردم را به «بینام» و مذهبیهایی که بیفکر از او پیروی میکنند تقسیم میکند.
در نتیجه، افراد گمنام در فقر زندگی میکردند. آنها مورد تحقیر قرار میگرفتند، در حالی که دیگران در ثروت و موقعیتهای رهبری شکوفا میشدند. برای حفظ خود، تلوس به مردم دستور میدهد که زندگی خود را با جمعآوری سنگهای جوهره بگذرانند. جوهره نوعی خون حیات جادویی است که آنها برای ملکه میآورند، و سپس ملکه از آن برای خشنود کردن خدای خورشید استفاده میکند.
یک شخصیت بینام (شما) را وارد کنید که تمام عمرش را صرف جمعآوری جوهره کرده است. او بهطور تصادفی به یک دستکش مخصوص برمیخورد (یا دستکش او را انتخاب میکند). اما این فقط یک دستکش تصادفی نیست. اولاً، خیلی پرحرف است (هی، بیان شده) و منظورم این است که، انگار هیچوقت ساکت نمیشود.
درون این دستکش، نیاال، خدای فراموششدهای که مصمم است انسانها را از ظلم و ستم تئوس آزاد کند، ساکن است. با پوشیدن آن، میتوانید از آن قدرت بگیرید و کارهای جالبی مانند موجسواری روی گرد و غبار و ساخت سلاحهای ساخته شده از شن انجام دهید. با این حال، برای ارتقاء تواناییهای دستکش، به جوهره نیاز دارید. و بنابراین، شما دو نفر با هم سفری حماسی را آغاز میکنید، تا جایی که میتوانید جوهره جمع میکنید و هر کسی را که سر راهتان قرار میگیرد، از بین میبرید.
فراتر از سطح

اصلاً اهمیتی به داستان به ظاهر مفصلی که آنجا ارائه دادم، نمیدهم. این صرفاً فرضیه است، که بعضی از آن را مجبور شدم خودم سرهم کنم چون داستانسرایی در این بازی واقعاً افتضاح است. فرضیه آنقدر امیدوارکننده بود که خودم را به صفحه نمایش چسباندم. اما تنها وقتی بیش از چند شخصیت را دیدم، متوجه شدم که تقریباً هیچکدام از آنها شخصیتی ندارند. دیالوگهای آنها آنقدر بیروح و بدون هیچ کاریزمایی بیان میشود، هیچ چیز.
چند شخصیت غیرقابل بازی (NPC) سعی کردند اوضاع را بهتر کنند. اما وقتی شخصیت اصلی و همراهش، نیاال، مدام شما را عصبانی میکنند و دلتان میخواهد موهای خودتان را بکنید، دیگر امیدی به موفقیت نبود. در مجموع، نویسندگی و اجرا به سختی جذاب هستند، و طراحی شخصیتها هم که به سختی حق مطلب را در مورد چند شخصیت جالبتر ادا میکنند، به خوبی انجام نشده است.
با پیشرفت شما، میانپردهها یکی پس از دیگری آزاردهنده میشوند، زیرا تلاش میکنند تا بر روی یک طرح داستانی از قبل شکستخورده بنا کنند. دوست داشتم ببینم که جامعهی افراد بینام در مقابل جامعهی دیگران بیشتر بررسی میشود. یا صرفاً یک بررسی عمیقتر پس از فرضیهی از قبل امیدوارکننده. در عوض، اطلس سقوط کردداستان بازی در یک چالهی پیچیده فرو میرود که زحمت توضیح دلیل کارهایی که انجام میدهید را به خود نمیدهد. و وقتی هم که این کار را میکند، بدون زحمت ایجاد تنش، اضافه کردن پیچشهای داستانی اینجا و آنجا، یا صرفاً روایت داستانی که با ماموریت فعلی شما هماهنگ باشد، به پایان میرسد. اما خب، فکر میکنم وقتی مبارزات آنقدر جذاب بودند که ذهنتان را به جای دیگری پرت نمیکردند، بیخیال همه چیز میشد.
دنیای زیبای کویر

چهار منطقه اصلی برای کاوش وجود دارد که هر کدام مملو از صندوقچههای گنج، ماموریتها و کارهای مختلف است. هر منطقه به اندازه کافی منحصر به فرد است که برخلاف انتظار من، مکانهای متنوعی مانند خرابهها، جادهها، تونلها و موارد دیگر برای کشف دارد. اگر یک چیز وجود داشته باشد اطلس سقوط کرد کاملاً عالی بود، این زیبایی این دنیاست. آنقدر که مدام برای یک یا دو دقیقه میایستادم تا از مناظر وسیع و دلربا و مکانهای مختلفی که در میان شنها جوانه زدهاند، لذت ببرم. اطلس سقوط کرددنیای بازی آنقدر جزئیات باورنکردنی دارد که به جرات میتوانم بگویم در بسیاری از بازیهای اخیر چنین جزئیاتی ندیدهام.
هر منطقه یک مرکز اصلی دارد که شامل تعداد زیادی ماموریت برای انجام دادن است. اما دنیای بیرون از مناطق نیز سهم خود را از ماموریتهای فرعی برای کشف، و همچنین گنجینهها و اشیاء قابل جمعآوری دارد. ماموریتهای اصلی برای پیشبرد داستان عالی هستند. با این حال، ماموریتهای فرعی نیز برای باز کردن قفل مناطقی که قبلاً غیرقابل دسترسی بودهاند و همچنین غارت جوهر، زره و جوایز مهم هستند. اگر یک یا دو دوست دارید، میتوانید آنها را در حالت همکاری آنلاین با خود همراه کنید. لازم نیست نگران باشید که همیشه با هم باشید. همراه شما میتواند ماموریتهای فرعی را در مناطق دیگر کشف کند و احتمالاً چیزهایی را که ممکن است از دست داده باشید، کشف کند. این به بهترین شکل ممکن، چندوظیفگی را به تصویر میکشد. تنها نکته این است که هیچ همکاری یا بازی متقابلی وجود ندارد. امیدواریم که این موارد به زودی یا در بازی بعدی منتشر شوند.
با ارواح ملاقات کنید

وقتی در خرابههای بیابان هستید، اغلب با تنها دشمنان بازی، به نام ارواح، برخورد خواهید کرد؛ در اصل جانورانی که از شن ساخته شدهاند. ارواح کوچکتری وجود دارند که از زمین بیرون میآیند و معمولاً به صورت گروهی ظاهر میشوند. اما ارواح بزرگتری نیز وجود دارند که گهگاه ظاهر میشوند و مدتی طول میکشد تا شکست داده شوند. ارواح بزرگتر میتوانند ارواح ضعیفتر را در حین مبارزه احضار کنند. آنها همچنین قطعات شکستنی دارند که میتوانید در ازای غنیمت، آنها را به دست آورید. و البته، دشمنان بدون غولها کامل نخواهند بود. اگرچه آنها به ندرت ظاهر میشوند، اما هر زمان که ظاهر شوند، چیزی جز یک نبرد سخت و نفسگیر نیست.
گیم پلی

اطلس سقوط کرد یک بازی چابک و سریع است، بنابراین مکانیکهای استفاده شده در اینجا بسیار دیوانهوار هستند. به لطف دستکش خود، میتوانید روی شنها موجسواری کنید، از روی سکوها پرش دوتایی انجام دهید و به آسمان بدوید، همه اینها با استفاده از سیستمهای کنترل روان و یکپارچه انجام میشود. این مکانیکهای پیمایش را میتوان در طول مبارزات نیز استفاده کرد، مانند پرش هوایی برای انجام کمبوهای وحشیانه به هیولاهایی که بالای سر شما هستند. همچنین میتوانید از دستکش خود برای بیرون کشیدن تکههای عظیم سنگ دفن شده در زیر لایههای شن استفاده کنید. برای یک لحظه فکر کردم این توانایی جدید به من قدرت میدهد تا شنها را به میل خود خم کنم. اما نه. بلند کردن سکوها فقط در نقاط خاصی از نقشه کار میکنند تا یا به صندوقچه گنجی که در زیر زمین دفن شده است برسند یا داستان را پیش ببرند.
شما میتوانید همزمان از دو یا سه سلاح استفاده کنید، از جمله یک سلاح ترکیبی شبیه تبر و چکش ثور، یک شلاق شبیه شمشیر و دستکش بوکس که همگی از شن ساخته شدهاند. بله، شن در همه جای این بازی وجود دارد. ظاهراً مردم تقریباً در همه جا جوهر استخراج کردهاند، به طوری که تنها چیزی که باقی مانده، بیابانی پر از شن است که فراتر از دید چشم امتداد دارد. در حالی که اطلس سقوط کرد سیستم مبارزه سادهای دارد، آنها آن را طوری نوآوری کردهاند که شامل گیمپلی پویا باشد. مثلاً حرکت شخصیت شما. بر اساس سلاح انتخابی شما تغییر میکند. همین امر در مورد ترکیب و تطبیق حملات برای ایجاد کمبوهای جذاب نیز صدق میکند.
ایجاد حرکت

بیش از هر چیز، سیستم ریسک-پاداش به نام مومنتوم (momentum) بیش از همه توجه من را جلب کرد. این یک سیستم اندازهگیری است که ضربات موفقتر شما را پر میکند. این به شما امکان میدهد بر اساس انتخاب سنگهای اساسی (sence stone) حملات ویرانگرتری انجام دهید. اساسی (essence) ستون شخصیسازی بازی است، جایی که اگر بسازید و ارتقا دهید، میتوانید هر نوع شخصیتی را که دوست دارید بسازید. این شخصیتها میتوانند شامل یک درمانگر، مهاجم، مدافع، کنترلکننده جمعیت و موارد دیگر باشند.
متأسفانه، هر چه نوار شتاب شما بیشتر پر شود، میزان آسیب شما بیشتر میشود. بنابراین، اگر ضربه بخورید، آسیب بیشتری نسبت به زمانی که نوار شتاب شما پایینتر بود، متحمل خواهید شد. این یک سیستم ریسک-پاداش جالب است که شما را مجبور میکند در اواسط مبارزه استراتژیها را زیر سوال ببرید، که این امر فقط به جذابتر شدن مبارزه کمک میکند. و سپس ضربه نهایی وجود دارد، جایی که به محض پر شدن نوار شتاب، میتوانید یک حمله قدرتمند مانند گردباد شن را که برای کنترل جمعیت عالی است، انجام دهید.
حکم

اطلس سقوط کرد یکی از آن بازیهایی است که یک فرضیه فوقالعاده را خلق میکند و سپس در ادامه در اجرای آن شکست میخورد. تنها جنبهای که در آن شکوفا میشود، طراحی جهان باز آن است. در غیر این صورت، هر چیز دیگری تحت فشار استانداردهای امروزی متزلزل میشود. داستان به خوبی شروع میشود، اما در نهایت به هیچ تبدیل میشود. همین امر در مورد گیمپلی نیز صدق میکند، که با وجود سرگرمکننده و پر زرق و برق بودن مبارزات، در نهایت تأثیر و هدف خود را از دست میدهد.
نقد و بررسی بازی Atlas Fallen (پلیاستیشن ۵، ایکسباکس سری X/S و رایانههای شخصی)
موجسواری روی شن برای تفریح؟
جالب اینجاست که هیچ بازی دیگری مانند این، موجسواری روی شن را پیادهسازی نکرده است. اطلس سقوط کردگشت و گذار در گرد و غبار و مبارزه با جانورانی که از زیر زمین جوانه میزنند بسیار سرگرمکننده است. اما احتمالاً انتظارات خود را پایین نگه دارید، و احتمالاً زمان کافی برای پشیمانی نخواهید داشت.











