بهترین
۵ لحظه برتر در بازی خدای جنگ: رگناروک

خدای جنگ راگناروک این بازی نه تنها به خاطر مبارزاتش، بلکه به خاطر لحظات تکاندهنده بین مبارزات نیز یک شاهکار است. از مقدمهی دلخراشش گرفته تا پایان اجتنابناپذیر روزها در راگناروک، روایت داستان بسیار جذاب است و از همان ابتدا شما را درگیر خود میکند و به ماجراجوییهایی میبرد که شایستهی خدایان است.
مخصوصاً روابط بین پدر و پسر. بخشهای احساسی پیچیدهای که چنین مضامین بالغ و عمیقی را به تصویر میکشند، هر گیمری از هر نسلی را در چند دقیقه اول به گریه میاندازند. خب، شاید اشک نه، اما مطمئناً از همان ابتدا حس «گم شدن در لحظه» را القا میکند.
در میان تمام دیالوگهای خیرهکننده بین پدر و پسر، فریا که در سوگ مرگ پسرش به دنبال انتقام است، و شخصیتهای منفی داستان، اودین و ثور، از زمستانی سخت و بیرحم که به راگناروک، پایان اجتنابناپذیر اساطیر نورس، منتهی میشود، در اینجا پنج لحظه برتر را مشاهده میکنید. خدای جنگ راگناروک که بیشتر از همه جلب توجه کرد. (البته داستان لو خواهد رفت!)
۵. فریا آتشبس اعلام میکند
کی فکرشو میکرد؟ اگه دنباله بازی رو بازی کرده باشی، خدای جنگ، خواهید دانست که کریتوس علیه بالدور قیام کرده بود. حق هم داشت، زیرا بالدور (بر اساس داستانهای خیالی پدرش، اودین) قویاً معتقد بود که کریتوس باعث راگناروک، پایان اساطیر نورس، خواهد شد و مصمم بود که او را متوقف کند. در نهایت، کریتوس با ضربهای تا سر حد مرگ، بالدور را شکست میدهد و والدین بالدور، اودین و فریا، را از خشم به حال خود رها میکند.
حالا، سه سال بعد، فریا و اودین مصمم هستند که از کریتوس به خاطر کشتن پسرشان انتقام بگیرند. تقریباً غیرممکن به نظر میرسد که فریا کریتوس را ببخشد... تا اینکه تقریباً او را بخشید. البته، فریا در عوض به چیزی از کریتوس نیاز داشت - او تنها کسی است که میتواند او را از طلسم اودین که او را در میدگارد به دام انداخته آزاد کند. اگر فکر میکردید که این کار نتیجهای ندارد، بهتر است دوباره فکر کنید. اگرچه اگر مثل من فیلمهای زیادی تماشا کرده باشید، ممکن است همین الان این را پیشبینی کرده باشید - اینکه کریتوس طلسمی را که بر فریا قرار داده شده میشکند، فقط برای اینکه به او فرصت دهد پس از آزادی، او را بکشد.
هر چقدر هم که سخت باشد، فریا از کشتن کریتوس امتناع میکند. او کریتوس را کاملاً هم نمیبخشد، در عوض از او میخواهد که برای شکست دادن اودین با هم همکاری کنند.
۴. آترئوس در حال خداحافظی با فنریر
برای دوستداران حیوانات، لحظه خداحافظی آترئوس با گرگ خانگیاش، فنریر، لحظهای بسیار دردناک و طاقتفرسا است. طبق اساطیر نورس، فنریر نقش حیاتی در کشتن خود اودین ایفا میکند. با این حال، نقش او در ... بسیار کاهش یافته است. خدای جنگ راگناروک.
این به این معنی نیست که او تأثیری ندارد، و در یکی از اولین صحنههای بازی. معلوم میشود که فنریر بیمار است و از خوردن غذا امتناع میکند. در حالی که کریتوس سعی میکند پسرش را برای بدترین شرایط آماده کند، آترئوس از شنیدن این حرفها خودداری میکند. کریتوس و آترئوس به خانه برمیگردند و فنریر را بسیار بدتر میبینند - صحنهای که با مرگ فنریر به پایان میرسد.
۳. آترئوس در حال یادگیری کنترل قدرتهایش
متأسفانه، مرگ حیوانات به همین جا ختم نمیشود. در حالی که آترئوس در سوگ از دست دادن حیوان خانگیاش است، به خرس تبدیل میشود و با خرس دیگری به نام بیورن درگیر میشود. بعداً، آترئوس متوجه میشود که چه کاری انجام داده است، زمانی که او و پدرش با دو توله جوان که بر سر مادر مردهشان گریه میکردند، روبرو میشوند.
آترئوس برای نصیحت به پدرش نگاه میکند، کسی که با رها کردن طبیعت به پسرش درسی میدهد. دیدن یک جفت توله خرس ترسیده و تنها هرچند دلخراش است، اما آدم تقریباً آرزو میکند که کاش خرس مادر دیگری بود که تولهها را به فرزندی قبول میکرد، البته اگر چنین چیزی در قلمرو حیوانات وجود داشته باشد.
۲. فریا و فریر گذشته را رها میکنند
فریا و فریر دوقلوهایی در اساطیر اسکاندیناوی هستند که با زیبایی مرتبط هستند. با این حال، فریر مدت زیادی است که مورد لطف فریا قرار نگرفته است. فریا در مورد برادر جدا شدهاش، فریر، بسیار صریح بود. خدای جنگو کینهاش را نسبت به او ابراز میکرد. اما ما هرگز نتوانستیم فریر را ببینیم یا داستان را از زبان او بشنویم.
وقتی آن دو در «خدای جنگ راگناروک«فریر به سرعت ابراز میکند که چقدر دلتنگ خواهرش بوده است. او در ادامه میگوید که چه مدت برای از دست دادن او سوگواری کرده است. فریا خیلی زود تمام نارضایتیهایی را که از او داشت فراموش میکند. آشتی این دو نفر منظرهای دیدنی است و تنها یک دنباله لازم است تا آنها سرانجام گذشته را رها کنند. همه چیز به زودی فراموش میشود و فریا و فریر به سادگی از شادی دیدن دوباره یکدیگر لذت میبرند.
۱. رابطهی پدر و پسری کریتوس و آترئوس
یکی از نکات برجستهی «خدای جنگ راگناروک قطعاً رابطهی پدر و پسری بین کریتوس و آترئوس است، مخصوصاً وقتی که آنها درگیر برخی از زیباترین و در عین حال شدیدترین دیالوگهایی میشوند که موجودات خدایی میتوانند داشته باشند. این دیالوگها لحظات باورنکردنی پدر و پسری را در سراسر بازی خلق کردند، برخی کاملاً غمانگیز و برخی دیگر بسیار دوستداشتنی.
به عنوان یک فرد بیتفاوت در نظر گرفته شدن خدای جنگکریتوس تمام تلاش خود را میکند تا ارزشهایی را در آترئوس القا کند که او را به فرد بهتری تبدیل کند. در ابتدا، پدر بودن برای او به طور طبیعی وجود نداشت؛ در مقطعی، کسی به او گفت که آترئوس باید «قلبش را به روی درد دیگران ببندد». با این حال، پس از اینکه آنها افراد بیگناهی را که در آسگارد اردو زدهاند، میکشند، کریتوس به سرعت آترئوس را اصلاح میکند. از آنجایی که او قبلاً شروع به خواندن نصیحت «قلبش را ببند» پدرش کرده بود، کریتوس در عوض میگوید که باید درد آنها را حس کند و قلبش را باز نگه دارد، و تا حدودی به خودش هم توصیه میکند که همین کار را انجام دهد.
برخلاف خدای جنگجایی که آترئوس حرف زیادی برای گفتن نداشت، همیشه به او گفته میشد چه کار کند، خدای جنگ راگناروک او را به عنوان نوجوانی به تصویر میکشد که تازه راه خودش را پیدا کرده است. او شروع به زیر سوال بردن پدرش میکند، و کریتوس در پاسخ به او میگوید: «داری گستاخی میکنی؟» تماشای تکامل رابطهی کریتوس و آترئوس در طول بازی، تجربهای بسیار جذاب است، به طوری که هر دو شخصیت یک یا دو صفحه از زندگی یکدیگر را قرض میگیرند.
و بفرمایید، پنج لحظه برتر در خدای جنگ راگناروکآیا با لیست ما موافقید؟ آیا لحظاتی وجود دارد که شایستهتر میدانید؟ در قسمت نظرات یا در شبکههای اجتماعی ما به ما اطلاع دهید. اینجا کلیک نمایید.













